بالاخره بعد از 25 سال از آمریکا آمد. زیباترین رفلکس رفلکس همسرم بود. قطره ای اشک در چشمانش حلقه زد. بین لبخند و گریه احساس کردم گفت "چه پیر شدی". یا که گفت "خیلی خوش آمدی" و من چیز دیگری شنیدم.
برچسب : نویسنده : i2wordse بازدید : 184 تاريخ : سه شنبه 24 مرداد 1396 ساعت: 9:44
آزمایش یک گوشی بلوتوس مرا به این موسیقی کشاند. پا شدم از اتاق بیرون رفتم. دیدم بردش تا اتاق مجاور هم هست. و چه راحت. نه سیمی بهت آویزان است و نه نگران موبایل ات هستی که بیفتد.
مهاتما گاندی ( برگرفته از کانال تلگرامی "صدا و سکوت")
برچسب : برهنگی, نویسنده : i2wordse بازدید : 201 تاريخ : سه شنبه 24 مرداد 1396 ساعت: 9:44
برچسب : ملاقات, نویسنده : i2wordse بازدید : 204 تاريخ : سه شنبه 24 مرداد 1396 ساعت: 9:44
تکه ای از شعر بلند " سرگذشت کسی که هیچکس نبود"
به کفر من نترس
نترس کافر نمی شوم هرگز
زیرا به نمی دانم های خود ایمان دارم
انسان و بی تضاد
در گوشه و کنار کامپیوتر بر خوردم به فولدری به نام How to build self-discipline و مقداری گوش دادم. مفاهیم جالبی را طرح میکرد. Keystone habbit و Food joualing و meditation ، waking up earlir T ، و سر آخر waking up earlier. جالب بود. در مورد عادت کی استون یا عادت مادر مثالی دارد که مثلا اگر کسی ورزشی را هر روز انجام دهد حالت عادت مادر را دارد که خیلی از عادات بد مثل سیگار و در رختخواب زیاد ماندن و غیره را درمان می کند.
برچسب : نویسنده : i2wordse بازدید : 196 تاريخ : سه شنبه 24 مرداد 1396 ساعت: 9:44
برچسب : نویسنده : i2wordse بازدید : 214 تاريخ : سه شنبه 10 مرداد 1396 ساعت: 9:37
نمی دانم خبر درست باشد یا نه ولی از هوشنگ ابتهاج نقل شده بود که حال استاد شجریان وخیم است. بعد شعری از او در سایتی به همین مناسبت : زیر سر پنجه گرگیم و جگرها خون است/ ای شبان دل ما ناله ی نای تو کجاست؟ / کوه ازین قصه ی پر غصه به فریاد آمد / آه و آه از دل سنگ تو، صدای تو کجاست؟
برچسب : نویسنده : i2wordse بازدید : 185 تاريخ : سه شنبه 10 مرداد 1396 ساعت: 9:37
صبح اول وقت. من نشسته در ماشین. در مقابل یک موتور سیکلت. ترک آن یک نفری نشسته است. دست چپ یک کیسه نایلونی احتمالا لباس کار. درست راست یک شمشه بنایی. نمیدانم چرا یاد شوالیه های نیزه انداز افتادم.
برچسب : نویسنده : i2wordse بازدید : 205 تاريخ : سه شنبه 10 مرداد 1396 ساعت: 9:37
برچسب : نویسنده : i2wordse بازدید : 201 تاريخ : سه شنبه 10 مرداد 1396 ساعت: 9:37
فهمیدم که پمپ سانتریفوژ را در بازار بشقابی میگویند.
برچسب : نویسنده : i2wordse بازدید : 201 تاريخ : سه شنبه 10 مرداد 1396 ساعت: 9:37
برچسب : نویسنده : i2wordse بازدید : 191 تاريخ : سه شنبه 10 مرداد 1396 ساعت: 9:37
همسرم زنگ زد که مریم میرزاخانی مرد. دل من غمگین شد. قطره اشکی آمد. چه به آسانی رفت. آن که باید می بود. و چه سخت مانده بسی. بی شماران که بسا باید می رفتند. برنده جایزه فیلد ریاضی ما را وداع گفت.
برچسب : نویسنده : i2wordse بازدید : 214 تاريخ : سه شنبه 10 مرداد 1396 ساعت: 9:37
وقت بیکاری بین کاری، داشتم طرحی را از ضمیر ناخودآگاه می کشیدم که ناگاه شعله شمعی شد. یادم از گذشته آمد که برادر بزرگتر که دانشکده افسری درس خوانده بود روزی روزگاری که آدم بزرگترها را همیشه دانای کل میداند گفت استادش در کلاس پرسیده چرا شعله شمع مخروط است؟ و چه دلایل و چه نگات خاصی در پاسخ همین سوال نهفته است. 40 سال از این موضوع و این گفتگو می گذرد. دیدن شعله شمع نوستالژی خاصی ایجاد کرد.
برچسب : نویسنده : i2wordse بازدید : 193 تاريخ : سه شنبه 10 مرداد 1396 ساعت: 9:37
برچسب : نویسنده : i2wordse بازدید : 186 تاريخ : سه شنبه 10 مرداد 1396 ساعت: 9:37
برچسب : نویسنده : i2wordse بازدید : 183 تاريخ : سه شنبه 10 مرداد 1396 ساعت: 9:37